معنی ادعا کردن

فارسی به انگلیسی

ادعا کردن‌

Avow, Claim, Demand, Lay, Maintain, Purport, Submit


ادعا

Allegation, Asseveration, Avowal, Case, Claim, Interest, Pretense, Pretension, Profession, Statement, Title

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

ادعا کردن

‎ (مصدر) دعوی کردن مدعی بودن مزی تی برای خود قایل بودن، (مصدر) مطالبه کردن در خواس کردن، طلب حریف کردن. در کشتی باستانی هر وقت ورزشکاری ورزشکار دیگر را برای مسابقه دعوت کند میگوید: (ادعا کرده است. )


ادعا

دعوی کردن


ادعا ء کردن

‎ از آن خود دانستن، در خواست کردن در خواستن، هماورد خواهی زبانزد زور خانه

لغت نامه دهخدا

ادعا کردن

ادعا کردن. [اِدْ دِ ک َ دَ] (مص مرکب) دعوی کردن. مدعی بودن. مزیتی برای خود قائل بودن. رجوع به ادعاء شود. || مطالبه کردن.

حل جدول

ادعا کردن

مدعی، مدعا


ادعا

توقع، دعوی، مدعا

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ادعا کردن

داویدن


ادعا

داوی، داویدن، داوش، داو

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

ادعا کردن

ادعاء، اکد، ترحیب، صرح، اِدَّعاءٌ


ادعا

ادعاء، التماس، زعم

فرهنگ عمید

ادعا

گفتن سخنی که هنوز درستی یا نادرستی آن اثبات نشده است، مدعی شدن،
(حقوق) اقامۀ دعوی،
خودبینی، خودستایی،

فارسی به ایتالیایی

ادعا

reclamo

مترادف و متضاد زبان فارسی

ادعا

تقاضا، توقع، خواست، داعیه، دعوی، مدعا، مطالبه

معادل ابجد

ادعا کردن

350

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری